متن مداحی :
سایه چادرت حسن خلج
من از خاک پای تو سر بر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
مگیر از سرم سایه ی چادرت را
پناهی از این خیمه بهتر ندارم
بگیر از سر لطف جان مرا هم
ببخشا اگر جان دیگر ندارم
بخوانم به فرزندیت که امیدی
به غیر از دعاهای مادر ندارم
با تو محشر به پا میکنیم در قیامت
چنان که حراسی ز محشر ندارم
به داغ تو خون گریه کردم هنوزم
خبر از دل خون حیدر ندارم
سرودم ز داغ تو چاره ای جز
نوشتن ز دیوار و از در ندارم
شنیدم که دست تو از کار افتاد
اگر چه درست است باور ندارم