متن
یتیم های کوفه حیدر خمسه
ما از یتیمای کوفه کمتر نیستیم
کاسه های شیرشونو آوردن در خانه
دوید گفت به همه بگین برن
سر و صدا برای آقا خوب نیست
باید استراحت کنن
امام مجتبی اومدن فرمودن همه برن
بابام حالش خوب نیست
همه رفتن اومد داخل
دید دوباره داره صدا گریه میاد
اومد بیرون نگاه کرد
دید اسبق نشسته دم در
مگه نگفتم سر و صدا برا بابام خوب نیست
آقا جان میخوام برم
پا هام راه نمیده
شب قدریه بگو آقا میخوام برم
اما پا هام از درخونت بیرون نمیره
امشب یه کاری بکن