دیوانه نشد عاقل نیست کاظم اکبری

دیوانه نشد عاقل نیست کاظم اکبری را با کیفیت های مختلف در قالب های صوتی و ویدئویی به همراه گزارش تصویری مراسم به صورت آنلاین  مشاهده  و  درصورت نیاز دریافت کنید.

divane-nashod-akbari
divane-nashod-akbari

متن مداحی:

دیوانه نشد عاقل نیست کاظم اکبری

هر که از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست
عاقل آن است که از عشق تو دیوانه شود
نگاهمان کردند که این حسینیه را سر پناهمان کردند
درون این خیمه غلام  آمده بودیم و شاهمان کردند
وصله ناجور منم نوکر تا گور منم
از حرمت دور منم جانا ابا عبدالله
نگاهمان کردند که این حسینیه را سر پناهمان کردند
خراب بودیم و به دولت شهدا رو براهمان کردند
درون این خیمه غلام آمده بودیم و شاهمان کردند
شدیم از خودشان نگاه تا به لباس سیاهمان کردند
به غسلی از گریه غبار روبی و پاک از گناهمان کردند
عزای مسلم را شروع نوکری این دو ماهمان کردند
شکسته بال و پرش نمانده یک نفر از کوفیان ِ دور و برش
نه از حراس کسی که کرده در به دری حسین در به درش
به جان خریده غم عزیز فاطمه را با تمام درد سرش
حسین در راه است کند چگونه ز دار الاماره با خبرش
به فکر قافله است نه این که فکر خودش باشد و دو تا پسرش
حسین جای خودش گرفته دلهره چون زینب است همسفرش
زمان ان برسد حسین جان خبر من به کاروان برسد
شدست کوفه یکی که با اسارت زینب به اب و نان برسد
چقدر سنگ اینجاست خدا به داد اسیری کودکان برسد
شود زمانی که برای بردن پیراهنی سنان برسد
کجاست انگشتر غنیمتی که نمانده به ساربان برسد
قرار شد با اسب جراحت تن بی سر به استخوان برسد
نگفته ام از شام هنوز مانده که روضه به خیزران برسد

دیوانه نشد عاقل نیست کاظم اکبری

نگاهمان کردند که این حسینیه را سر پناهمان کردند

خراب بودیم و به دولت شهدا رو براهمان کردند

درون این خیمه غلام آمده بودیم و شاهمان کردند

شدیم از خودشان نگاه تا به لباس سیاهمان کردند

به غسلی از گریه غبار روبی و پاک از گناهمان کردند

عزای مسلم را شروع نوکری این دو ماهمان کردند

شکسته بال و پرش نمانده یک نفر از کوفیان ِ دور و برش

نه از حراس کسی که کرده در به دری حسین در به درش

به جان خریده غم عزیز فاطمه را با تمام درد سرش

حسین در راه است کند چگونه ز دار الاماره با خبرش

به فکر قافله است نه این که فکر خودش باشد و دو تا پسرش

حسین جای خودش گرفته دلهره چون زینب است همسفرش

زمان ان برسد حسین جان خبر من به کاروان برسد

شدست کوفه یکی که با اسارت زینب به اب و نان برسد

چقدر سنگ اینجاست خدا به داد اسیری کودکان برسد

شود زمانی که برای بردن پیراهنی سنان برسد

کجاست انگشتر غنیمتی که نمانده به ساربان برسد

قرار شد با اسب جراحت تن بی سر به استخوان برسد

نگفته ام از شام هنوز مانده که روضه به خیزران برسد

برچسب های استفاده شده : , , , , , , , , , , , , , ,

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست