متن علم تو دستای علمداره
علم تو دستای علمداره حسن عطایی
علم تو دستای علمداره
حرم همه لشکر سرداره
حرم مثل حیدر کراره
حرم عجب شیر نری داره
حرم اباالفضل فدار کاره
حرم بنازم به سپهداره حرم
علم تو دستاشه با برق چشماشه
که غوغا کرده به پا
به پا شد باز محشر آخه اومد حیدر
اومد باز شیر خدا سپهدار با وفا
علمدار کربلا ابوفاضل ابو فاضل
علم تو دستای علمداره حسن عطایی
عجب به این قدرت سقای ادب
تماشا دارخ غوغای ادب
بنازم شده یکتای ادب
مشخص شده معنای ادب
خلاصه شده دنیای ادب
تو شخصیت آقای ادب
آقای زیبایی ادب داره
جایی که پاشو کرده رکاب
برای زینب سقا میده جونم
حتی برای بانوی حجاب
یازم کرده انقلاب پسر ابوتراب
ابوفاضل ابوفاضل
اثر داره میزاره طوفان قمر
وفاداری و پیمانه
قمر میتابه نور تابان قمر
شدم باز هم حیران قمر