متن روضه امین قدیم
صدقه امین قدیم
هی دامن عمه رو کشید صدا زد عمه
سه شبانه روزه چیزی نخوردم
آی زن هی نون و خرما نفرست
بر ما صدقه حرامه
خانوم صدقه نیست نذره
من بیست ساله پیش
یه مریضی لا علاج داشتم
نذر کردم یه بار دیگه اون آقایی که منو خوب کرده ببینم
من چند سالی کنیز خواهرش بودم
اگه به آرزوت رسیدی چه کار میکنی
گفت خانوم چی داری میگی
گفت پیرزن من زینبم
خانوم به من اطمینان بده
اون زینب بدون حسین جایی نمیرفت
انگشت اشاره رو خانوم زینب بالا برد
چشمت روشن حسینو رو نی تماشا کن
سری به نیزه بلند است در برابر زینب